این رساله تلاشی نظری- تجربی در مطالعه ساختار ذهنیت اجتماعی جامعه ایرانی در شرایط تثبیت گفتمان اسلام سیاسی است. با وقوع انقلاب اسلامي درايران، اسلام سياسي به عنوان ايدئولوژي مركزي نظام سياسي جديد از موقعيتي مسلط و تقريباً بلامنازعهاي برخوردارگرديد. اما نزاعهاي هاي سياسي شكل گرفته در سالهاي بعد موجب شكل گيري تفسيرهای ديني گوناگون به خصوص از اسلام سیاسی گردید. از این رو درطی این سالها همواره خوانش های مختلف از دین مواجه می شویم. این برداشتها با توجه به نقش مهم دین، در مخیله اجتماعی ایرانیان در جهت دهی افکارعمومی و بازتولید مشروعیت نظم مستقر راهبری می نماید. در این رساله با انتخاب ميدان تحليلي انتخابات رياست جمهوري دورههاي سه گانه (اول،پنجم وهفتم) این خوانش ها مورد تحلیل قرار می گیرند. شیوه مطالعه مطرح شده دراين رساله، روش تحلیل گفتمان می باشد. با استفاده از اين روش متون تبلیغاتي منتخبان رياست جمهوري ازحیث تعیین جایگاه نظام معنایی دین در بسيج افكارعمومي مورد بررسی قرارمي گيرد.